28 اردیبهشت 1403

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • هرگاه یکی از هنرمندان اصیل، از میان ما رخت بر می‌بندد، در حقیقت ستاره‌ای درخشان و فروزان در آسمان زندگی خاموش و بخشی از حیات انسان تاریک می‌شود. 

    از دیدگاه من حضور هنرمندان، برای تلطیف فضای مادّی‌گرایانه، ایدئولوژیک و سیاست‌زده‌ی امروز بشر، ضروری‌تر از نان شب است. چون بسیاری از معضلات امروزی انسان، نه کمبود آب و نان، بلکه سست شدن پیوندهای معنوی و به حاشیه راندن عرفان است. 

    هنرمندان اصیل و ماندگاری چون استاد شجریان، با صدایی گرم و هنرمندی خاص و بی‌نظیرشان، مردم را با بزرگان اخلاق و معنویت و سرمایه‌های گرانقدر تاریخ

  • امروز شنبه ٧تیرماە ١٣٩٩ سالگرد فاجعه‌ی قرن ۲۰ یعنی بمباران شیمیایی شهری کوچک و محروم و ‌مظلوم، شهر تاول‌زده‌ی «سردشت» است.
    این شهر، ۳۳ سال پیش همانند این روزهای کرونایی، با هجوم سلاح‌های مرگبار کشتار جمعی رژیمی خونخوار و دیکتاتور، یعنی رژیم بعث عراق به ‌خاک و خون کشیده‌ شد و ریه‌ها‌ و شُش‌های هزاران زن و مرد این شهر به میکروب‌های شیمیایی و گازهای خردل آلوده شد و هنوز هم صدای خش‌‌خش ریه‌های آنان را کسی جز مردم این شهر نمی‌شنود.

    این روزها، که شیوع ویروس کرونا، سر و صدایی در عالم به‌پا کرده و لحظه به ‌لحظه، اخبار آن در رسانه‌های جهان با دقّتی بسیار منتشر می‌شود، دقیقاً شهر سردشت، ۳۳ سال پیش اجباراً میزبانِ مهمانی ناخوانده از همین نوع بود، که شباهتی عجیب به این ویروس داشت.

  • از سال ۶۵ که فقط یک سال از ورودم به دانشگاه تبریز سپری شده بود، در دانشگاه تبریز، آگاهانه و برای تثبیت ایمان متزلزل و پاسخ به شبهات ایجاد شده، نیاز شدیدی به مطالعه‌ی قرآن با ترجمه‌ی فارسی احساس کردم. 

    متأسفانه ترجمه‌هایی که در بازار موجود بودند به دو دلیل جذابیتی برای من نداشتند. یکی از لحاظ علمی و سلیس و روان نبودن آن‌ها و دیگری به‌خاطر مسایل ایدئولوژیک و مذهبی که کلام پروردگار را تا حد یک کتاب مذهبی و فرقه‌ای تنزل داده‌بودند. 

    آشنایی‌ام با زبان عربی نیز در حدی نبود که مستقیم و بدون نیاز به‌چنین ترجمه‌هایی از قرآن بهره و لذت ببرم. 

    اما علیرغم این‌ها، علاقه و شوقی که به قرآن داشتم خاموش نشد و روز به روز افزون می‌گشت.

  • صحبت از پژمردن یک برگ نیست

    واى! جنگل را بیابان مى‌کنند! 

    دست خونْ‌آلود را پیش چشم خلق پنهان مى‌کنند!

    هیچ حیوانى به حیوانى نمى‌دارد روا

    آنچه این نامردمان، با جان انسان مى‌کنند

    شهر من سردشت ٢٩ سال پیش در چنین روزى، مورد حمله شیمیایى فرعون زمانه، صدام حسین قرار گرفت. 

    در عرض چند دقیقه، هزاران نفر شهید و زخمى شدند. 

    سازمانهاى مدافع حقوق بشر، سازمان ملل و دولت‌هایى که میلیارد‌ها دلار را صرف حمایت از حیوانات مى‌کنند، نظاره‌گر این جنایت بودند اما... 

  •  حوادثى که امسال به هنگام حج تمتع در مکه مکرمه روى داد، از چند جهت نیازمند تحلیل و بررسى است و نباید به سادگى از کنار آن گذشت: 

    یکم) هنوز هم بسیارى از مسایل و احکام فقهى در این حوزه، نیازمند اجتهاد و بازنگرى اساسى هستند. مثلاً چرا براى رفتن به حج فقط استطاعت مالى لحاظ مى شود ولى استطاعت جسمى، عقلى و روانى، لحاظ نمى‌شود؟ آیا نمى توان فتوایى صادر کرد مبنى بر اینکه اگر کسى حداکثر تا سن ٧٠ سالگى موفق به اداى فریضه حج نشود، دیگر عُسر و حرجى بر او نیست

  • این بار سؤال چهارم که چگونه؟ این ارتباط ما چگونه باشد؟ علایم ارتباط ناسالم دو مورد است: 1- آن را پنهان می‌کنیم 2- خیلی ادامه دارد.

  •  قبول کنیم که این ارتباط‌ها برای چه چیزی است؟ چرا با هدف ازدواج نیست؟ اما اگر با هدف ازدواج است سؤال دیگری مطرح می‌شود؛ چه وقت؟

  • بحثی که می‌خواهیم از اینجا به بعد شروع کنیم برای اینکه روابط را کنترل کنیم تعدادی سؤال وجود دارد که ما باید به آنها پاسخ دهیم. با پاسخ به این سؤالات از خود شناخت پیدا خواهیم کرد

  • مبحثی که خدمت شما عزیزان عرض خواهیم کرد بخثی است با عنوان رابطه دختر و پسر و این موضوع امروزه بحثی بسیار جدی و مهم در حوزه‌های دانشگاه و مدرسه و است، از طرفی که به موضوع نگاه می‌کنیم بحث جدید و تازه‌ای نیست

  • تقريباً ١٥ سال پيش بود كه در شبكه سه سيماى جمهورى اسلامى ايران، فيلمى را با نام "نهنگى براى كشتن" ديدم.

    مضمون اين فيلم چنين بود: در كنار روستايى دور افتاده، در بِركه اى بزرگ و پُر از آب، ماهى بسيار بزرگ و نهنگ مانندى مى زيست كه سالهاى سال كسى متوجه حضورش در اين بركه ى آب نشده بود! از قضاى روزگار، روزى از روزها، يك نفر از اهالى روستا متوجه وجود چنين ماهى عظيم الجثه اى مى شود و چون خودش به تنهايى نه مى تواند صيدش كند و نه مى تواند از پسِ كُشتنِ آن برآيد،